اونی که جون میده برات آره منم... آره منم...

ساخت وبلاگ
-آیدایی...پنج شنبه میریم جایی؟ *کجا؟؟-پیش خاله جون. * نه خیرم.من نمیام. -چرااا؟؟ *نمیام دیگه. -بااعشع ولی من 5شنبه و جمعه اونجاما. *یعنی برای خواب نمیای خونه؟ _نمیتونم اینهمه راهو برم چندساعت باشم برگردم که.یکی دو شب میمونم پیش خاله جون از وقتی مامانبزرگ فوت شده من حتی یه بارم پیشش نموندم. *پس من چی کار کنم؟ _یا باهام بیا یا پیش بابایی بمون دیگه. * چند ساعت بعد: _آیدایی چرا باهام نمیای؟اگه تو بیای اینجوری بیشتر بهم خوش میگذره تازه خیالمم راحتره. *اگه گفتم نمیام واسه اینه که من میترسم.مامانبزرگ اگه بیاد چی؟ _کجا بیاد ؟؟مرده رفته زیر خاک دیگه در نمیادش که. *آخرش ما نفهمیدیم میرن زیر خاک یا میرن اونی که جون میده برات آره منم... آره منم......ادامه مطلب
ما را در سایت اونی که جون میده برات آره منم... آره منم... دنبال می کنید

برچسب : باشه,چی؟؟, نویسنده : 123456ayda86 بازدید : 54 تاريخ : دوشنبه 30 مرداد 1396 ساعت: 16:18

*مامان...مامانی....مااااانی... ـجانم...سلام به روی ماهت.چته؟*سلام.اگه بدونی چی شد؟ ـچی شد؟ امروز مهدی زهرا رو زد لبشم خون اومد بردنش دکتر ۵تا وخیه خورد؟ ـچی خورده؟بخیه عزیزم.ب بگو ب . بخیه. * ـخب مهدی چرا زهرا رو زد؟ *هچی به زهرا گفت دوست دارم زهرا هلش داد مهدیم زدش.بیچاره زهرا یه عالمه خون اومد لبش اونی که جون میده برات آره منم... آره منم......ادامه مطلب
ما را در سایت اونی که جون میده برات آره منم... آره منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 123456ayda86 بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 13:17

  *مامانی... -هووم... *اگه تو بمیری منم میمیرم. ـخدا نکنه ...این چه حرفیه که میزنی.تازشم  قرار نیست من بمیرم که.اگرم یه وقتی مردم ... تو باید قوی باشی...باید... *نمیخوام.من نمیخوام بدون تو زنده باشم. اصلا خودمو پشتت قایم میکنم میام. ـ مردن که اینطور ی نیست. *نمیخوام...زرنگی !تو بمیری بری پیش آقاجون اونی که جون میده برات آره منم... آره منم......ادامه مطلب
ما را در سایت اونی که جون میده برات آره منم... آره منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 123456ayda86 بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 13:17

زن دایی:آجی تورو خدا...تو اگه بهش بگی به حرفت گوش میده. ـمن چی بگم آخه؟خب دوس داره ین مدلی باشه !من و قاطی نکن .خودتون با هم حل کنید.* زن دایی:آجی به خدا من خجالت میکشم باهاش برم بیرون...خیلی بدجوره!اصلا خودت ببینش بعدا هر چی تو گفتی. ـوا!!خیلیم دلت بخواد!داداشم هر جوری که باشه از تو خوشگلتره .ولله. اونی که جون میده برات آره منم... آره منم......ادامه مطلب
ما را در سایت اونی که جون میده برات آره منم... آره منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 123456ayda86 بازدید : 50 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 13:17

  *مامان...ـهوووم. *اینو از کجا خریدی؟خیلی خوشگله! ـکدومو؟آهان اینو میگی یادم نیست . خیلی وقت پیش خریدیم! *یه کم فکر کن خیلی مهمه! ـمیخوای چی کار؟ میخوام واسه وقتی که ازدواج کردم واسه خونه ی خودم بخرم. ـهااا...فکر نمیکنی از الان یه کم زود باشه!؟ *چرا زود خیلیم دیره ...مگه یکی دوتاست! ـ *چرا میخندی؟ا اونی که جون میده برات آره منم... آره منم......ادامه مطلب
ما را در سایت اونی که جون میده برات آره منم... آره منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 123456ayda86 بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 13:17

*مامان ... _جون مامان. *تو خودت همیشه بهم میگی که نباید حرفهای خونگی رو بریم بیرون بگیم.پس چرا خودت میگی؟ _کدوم حرف؟من چی رو رفتم بیرون گفتم که تورو ناراحت کرده.؟ *همین چیزایی که تو پریسا مینبیسی همه میخونن. _هووم؟منظورت وبلاگته؟ *آره .چرا هر کار میکنم میری اونجا مینبیسی. _خب مینویسم که بزرگ شدی از اونی که جون میده برات آره منم... آره منم......ادامه مطلب
ما را در سایت اونی که جون میده برات آره منم... آره منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 123456ayda86 بازدید : 44 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 13:17

*ماماان _هاا*تو چرا اصن با من حرف نمیزنی _ *چیه با زن دایی حرف میزنی با خاله فاطمه حرف میزنی ولی به من که میرسی همش سرت درد میکنه. _تو زیاد حرف میزنی *من کجا زیاد حرف زدم _همیشه.همیشه داری حرف میزنی.اصن به یاد داری که دهنت بسته باشه پیش من؟؟ *حالا بگم؟ _زود تمومش کن میخوام بخوابم. *چرا همش میگین شوه اونی که جون میده برات آره منم... آره منم......ادامه مطلب
ما را در سایت اونی که جون میده برات آره منم... آره منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 123456ayda86 بازدید : 56 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 13:17

*من دارم میرم_کجا؟؟؟*خونه ی عزیز _باشع.مراقب خودت باش. فردا *من دارم میرم _کجا *خونه ی عزیزدیگه!کجارو داریم بریم مگه. _چه خبره خونه ی عزیز.هی هر روز هر روز؟؟ *هیچی.خبری نیست.خونه فقط حوصلم سر میره _ببین من میتونم تحمل کنم با یاسین بازی کنی حتی میتونم تحمل کنم دوسسش داشته باشی ولی نمیتونم تحمل کنم اونی که جون میده برات آره منم... آره منم......ادامه مطلب
ما را در سایت اونی که جون میده برات آره منم... آره منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 123456ayda86 بازدید : 51 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 13:17

دایی جون هادی:هر کی تونست این جمله رو سه بار پشت هم بگه بهش جایزه میدم *_کدوم جملرو؟ دایی جون هادی:سه سیخ جوجه،سه سیخ گوجه،سه سیخ کوبیده *سه سیخ گوجه شه شیخ آآ یه بار دیگه یه بار دیگه _جایزش چیه؟ دایی جون هادی:اگه درس بگی همه ی اینارو بهت میدم _سه سیخ جوجه ،سه سیخ گوجه ،سه سیخ کوبیده سه سیخ جوجه ،سه اونی که جون میده برات آره منم... آره منم......ادامه مطلب
ما را در سایت اونی که جون میده برات آره منم... آره منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 123456ayda86 بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 13:17

دو هفته قبل: *داری چی کار میکنی؟_معلوم نیست؟ *چققققد پول؟؟؟؟ _خیلیم نیست.هنوز کمه. *چقد دیگه موندش؟ _یه تومن. *بیا. _یک میلیون تومن.این فقط یه بستنی میشه. *یک میلیون تومن یعنی چقدر؟ _یعنی هزارتا ازین هزاریا *اووووووههههچطوری میخوای اینهمه پول در بیاری؟ _اووم نمیدونم.اگه نتونستم گردنبندمو میفروشم. *ه اونی که جون میده برات آره منم... آره منم......ادامه مطلب
ما را در سایت اونی که جون میده برات آره منم... آره منم... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 123456ayda86 بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 13:17